نظرات ارسالي
+
*برفتم من به يک کانون شعري
بديدم موج ميزد ذوق،خيلي
نشستم زود در يک جاي خالي
شدم يک مستمع در آن حوالي
درآنجا خوانده شد اشعار حافظ
سپس شد بيت بيتش، نقد نافذ
از آن پس منتظر ماندم که حضار
بخوانند يک به يک بيتي ز اشعار
دمي بگذشت و آوردند بهانه
که شعرم نيست جامانده به خانه
درآخر بي نصيب ماندم ز ياران
که شعري بشنويم ما تازه کاران
ولي مهمان شديم يک کيک و سانديس
که آن هم موقع برگشت ديدم نيس!*

منادي معرفت
91/9/27

قافيه باران
جالب:))))
بلاي آسموني😁
ممنون:)
.*شقايق*.
آره. فك كنم تو رو ميز جاگذاشتي!؛)
بلاي آسموني😁
:)
+
دقيقا يكسال پيش در تاريخ 16/5/89 يكي ازكاربران خيلي خوب وبامعرفت پارسي بلاگ به خاطر ي حادثه ازبين ما رفت...كاربراي قديمي خيلي خوب اون مرحوم وهمسرشو ميشناسن..مرحوم عليرضا جهانگيريان...تازه با مرضيه صحت ازدواج كرده بود..حتي اينجاتو پيامرسان براشون جشن گرفتيم..چقد همه خوشحال بودن...ولي..اين خوشحالي زياد طول نكشيد...آقاي جهانگيريان خيلي زود از بينمون رفت...فقط 28 سالش بود...روحش شاد ويادش گرامي..:(:(

مريم .../
90/8/25
+
سلام به تمام دوستان گل پيامرسان با اسرار چندي از دوستان صميمي که هم خصوصي و هم زنگ ميزدن که برگرد.منم اومدم براي يه مدت کوتاه برگردم که حرفشونو نشکنم و بي احترامي نشه به حرفشون و احتمال زياد بعد رفتنم اين اکانت به برادرم داده ميشه که ايشونم که فکر نکنم زياد سر بزنه ولي اينقدر تعريف کردم ازاينجا گفتم که راضي شد يه چند وقت يه بار بياد يه ديدو بازديدي از اينجا بزنه!

عطا
90/6/29
ايشاالله که همه خوب باشينو تواين چند روز ويا هفته هستم بتونم بهترين لحظات رو براي شما و خودم درست کنم.و ازتمام دوستانيکه لطف داشتن و سراغي ازما ميگرفتن تشکر کنم و زنده باشين بگم.دوستان با معرفت دلم براي همتون تنگ شده بود و بعده رفتنم بازم خيلي تنگ ميشه!
با با مخترع هم شدي آفرين بتو!پس يه چيزي اتاق جشن تولد رو بتو ميسپارم كلاس فتوشاپم ميري پس كيكارو براي كاربرا رست كن
+
سلام به همه...خواستم قبل رفتن از همتون حلاليت بطلبم..اگه بدي اي از من ديدين اگه حرفي زدم..اگه چيزي گفتم ،اگه ناراحتتون کردم.. ببخشيد...قصد بدي نداشتم...ميدونم خيلياتون رو اذيت کردم ولي قصدم آزار دادن نبوده فقط شوخي بوده...از اونام معذرت ميخوام..تو دعاهاتون زهرا رو فراموش نکنيد...ياحق...

طيبه♥علي
90/6/20
+
تو اين شبهاي عزيز که تقدير يکسال آدم رقم ميخوره و فرصت نابيه که خدا در اختيار انسان گذاشته تا خودش در تقديرش دخيل باشه با زبان بي گناه به درگاه خدا برويم....

قافيه باران
90/5/29
ازمعصوم پرسيدن زبان بي گناه کدام است...بدين مضمون فرمود:زبان ما براي ديگران گناه نکرده در دعاها همديگر را دعا کنيم دعا کردن با زبان بي گناه است...
آقا يا ابا صالح ...مولا جان تو براي ما دعا کن که زبان تو نه براي خود و نه براي ديگري گناه ندارد که تو پاکي محضي و دعاي تو مستجاب است...مولا جان دعا کن براي ما....صاحب ما دعا کن براي ما:((
+
وقتي واژه مادر رو به زبون ميآرم،قلبم ميلرزه و اشک توي چشام حلقه ميزنه..ياد مامان خودم مي افتم كه الان حدوده 13ساله ازپيشم رفته..حالا ازهمه ميخوام باهرجوراخلاقي که دارن قدر مادراشونو بدونن واذيتشون نکنن و قلب مادر رو نشکنن..مادرخوبم لحظه لحظهاي عمرم رو باياد توسپري ميکنم...چي شدکه در يک لحظه روح پاکت بسوي معبوديکتا پرواز کردومنودر غم بي تو بودن تنها گذاشت..روحت شاد..خيلي دلم گرفته..خيلي تنهام..:(:(

*زهرا.م
90/5/26

+
گفتگوي دو دختر پاي تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوري عسل؟ فدات شم... مي بينمت خوشگلم... بوس بوس بوس گفتگوي دو پسر پاي تلفن: بنال... بوزينه مگه نگفتي ساعت چهار مياي؟ د گمشو راه بيفت ديگه(بوقق) بعد از قطع کردن تلفن : دخترها: واه واه واه !!! دختره ايکبيريه بي فرهنگ چه خودشم ميگيره اه اه انگار از دماغ فيل افتاده حالمو بهم زد پسرها: بابا عجب بچه باحاليه اين ممد خيلي حال ميکنم باهاش خيلي با مرامه
+ رنگارنگ +
90/5/23
+
دخترم با توسخن ميگويم...آنكه گرد همه گلها به هوس ميچرخد،بلبل عاشق نيست...بلكه گلچين سيه كرداريست كه سراسيمه رود در پي گلهاي لطيف...تايكي لحظه به چنگ آرد وريزد برخاك...دست او دشمن باغ است ونگاهش ناپاك...توگله شادابي..به ره باد مرو..غافل از باد مشو..اي گله صدپره من...باتو در پرده سخن ميگويم..گل چو پژمرده شود،جاي ندارد درباغ...گل پژمرده نخدد برشاخ...كس نگيرد زگله مرده سراغ...

*تهمينه*
90/5/23
گوهرم،دختره من...تو كه تك گوهره دنياي مني...دل به لبخنده حرامي مسپار...دزد را دوست مخوان...چشم اميد بر ابليس مدار..دخترم اي همه هستيه منه..تو چراغه همه شبهاي مني..به ره باد مرو..تو گلي،دسته گلي،صدرنگي..تو يكي گوهره تابنده ي بي مانندي...خويش راخوار مبين...آري اي دختركم...اي سراپا الماس...از حرامي بهراس..قيمت خود مشكن...قدر خود را بشناس...قـــــــــدر خـــــــــــــود را بشــــــــنـــــــاس...!!!
+
دانشجويي پس از اينکه در درس منطق نمره نياورد به استادش گفت: قربان، شما واقعاچيزي در مورد موضوع اين درس مي دانيد؟
استاد جواب داد:بله حتما.درغير اينصورت نميتوانستم يک استادباشم. دانشجو ادامه داد: بسيار خوب،من مايلم از شما يک سوال بپرسم ،اگر جواب صحيح داديد من نمره ام را
قبول ميکنم در غير اينصورت از شما ميخواهم به من نمره کامل اين درس را بدهيد.استاد قبول کردودانشجو پرسيد:

هادي...
90/5/22
آن چيست که قانوني است ولي منطقي نيست، منطقي است ولي قانوني نيست و نه قانوني است و نه منطقي؟؟!استاد پس از تاملي طولاني نتوانست جواب بدهد و مجبور شد نمره کامل درس را به آن دانشجو بدهد.بعد از مدتي استاد با بهترين شاگردش تماس گرفت و همان سوال را پرسيد. و شاگردش بلافاصله جواب داد:قربان شما 63 سال داريد و با يک خانم 35 ساله ازدواج کرديد که البته قانوني است ولي منطقي نيست!
همسر شما يک معشوقه 25 ساله دارد که منطقي است ولي قانوني نيست....واين حقيقت که شما به معشوقه همسرتان نمره کامل داديد در صورتيکه بايد آن درس را رد ميشد،
نه قانوني است و نه منطقي:دي
+
مرد گنده كه گريه نميكنه ميشكنه....
هلوع♥
90/5/21
+
نه اينكه حاليش نباشه ها!!نميفهمه
*علي يزداني*
90/5/21